لـــُــهـــــوف

أللهُمَّ ارزُقنی شفاعَةَ الحُسَین یَوم الوُرود و ثَبِّت لی قَدَمَ صِدق عِندَکَ مَعَ الحُسَین و أصحابِ الحُسَین


منتظران به هوش ...

به نام حضرت دوست .

ما منتظر منتقم کربلاییم .

ما منتظر خونخواه شهداییم .

ما منتظر حاکم عادل رحمت گستریم .

ما منتظریم .

مسجد جمکرانش ناخواسته ما را هر جمعه به سمت خویش می کشاند .

می گرییم .

خون ! می گرییم ...

« خداوندا ! پروردگارا ! بزرگا ! کریما ! رحیما ...

به حق اشکمان محمد آخر را ، باقی خود را ، به سمتمان فرست !

خدایا ! به یوسفمان رخصت ظهور بده که ما یعقوب وار منتظریم ...

»

چقدر این حرف ها آشناست !

کوفیانی که در فراغ امام می گریسند 

برای امامشان نامه می فرستادند ؛ چرا نمیایی ؟

دوازده هزار نامه ...

هجده هزار دست بیعت !

چه اشک ها ریختند و چه انتظاری کشیدند .

چه شد ؟

مزه ی طلا ها بود یا ترس از حاکم بی صفت که کوفی را خانه نشین کرد ؟

یادمان نرود که حسین ( ع ) را چه کسی کشت ...

منتظران مهدی ( عج ) به هوش ؛ حسین را منتظرانش کشتند ... 

چاپ این صفحه

شنبه 4 آذر 1391

توسط یاس |

حجاب را ؛ حجاب را ...

بخشی از خطبه ی بانوی بزرگ ؛ زینب سلام الله علیها :

« ای پسر آزاد شدگان آیا این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده در حجاب نگه داری و با دختران رسول خدا ( ص ) مانند اسیران رفتار کرده و پرده ی حجاب را بدری و چهره هایشان را آشکار سازی ، آنگاه دشمنان آن ها را از شهری به شهر دیگر ببرند در حالی که مردمان شهر ها و روستا ها و بیابان گردان بر آنان اشراف داشته باشند و هر فرد دور و نزدیک و هر انسان پست یا شریفی آن ها را تماشا کند »

 

" در زمانی که شان و ارزش جز

به دماغ و لباس و ماشین نیست

تو چادری بمان و ثابت کن

ارزش واقعی زن این نیست …!!!

به نقل از : لباس های خاکی... "
 

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: آخرین مبارز ؛ امّ المصائب  
برچسب ها: حجاب بانو زینب ارزش 

حسین (ع) در آخرین لحظات عمر نمازش را ترک نگفت

فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّین الَّذینَ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهون ! الذین هُم یُرائون !..

ویل بر نماز گزارانی که در نماز خود سستی می ورزند ! ویل بر کسانی که ریا می ورزند ...

این وعده ی خداست ! ؛ و الله لا یخلف المیعاد !

وای به حال کسی که خدا بهش می گه : ویل بر او !!!

( توی قرآن "ویل" رو "وای" معنی می کنن ؛ کاش معنیش همین بود ... )

خدا ؛ خدایی است که ارحم الراحمین است در همان حالی که جبار و قهار است !

خدا بر مومن و پرهیزگارمان مهربان ترین مهربانان است و بر سرکشمان سختگیر ترین ...

خدا مومن را در آغوش خود می گیرد و به او پر و بال می دهد که تا خود او پرواز کند ...

همین خداست خدایی که با سرکش حرف نمی زند ؛ به او نگاه نمی کند ؛ او را به دوزخ تبعید می کند ...

تو انتخاب کن : اگر در رستاخیز کسی قدرتمند تر از خدا داری که به او تمسک جویی ؛ به همان ریسمان چنگ بینداز و اگر باور داری که تنها " خداست " که می ماند ؛ بسم الله ...

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |

کیست در مردانگی به از حسین ؟

اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتقیکم ...

 

کیست در مردانگی به از حسین ؟

بگذشت هر آن چه در کرب و بلا بود ؛ گذشت ...

بعد از گذر این همه سال اما ...

تا گویند " یا حسین ! " :

بچه و پیر و جوان و زن و مرد

فوج فوج در کوچه ها آیند و

رخت ماتم و سوگ و عزا بر تن کنند

شهر را مشکی بپوشانند و دل را رخت انوار خدا

خون در رگهایشان غلْیان کند

سوزش و عشق و خروش در دلشان

جوشش کند

همه ی شور و هیاهوی دلان آبی شود ،

گونه هاشان تر کند

قوّت دستان فزون گردد ز غیرت

چهرشان گلگون شود از جوشش خون درون

پایشان از کفش بیرون می کنند

پا برهنه می دوند ؛ پا برهنه می دوند

بوی اسپند در فضا پر می کنند

تا که شاید عطر آن کرب و بلا  را

بشنوند و

مست گردند  

آن که می را می پرستید

ز حُرمش چند روزی

قهر با می می کند

او که دزدی راهش است ،

چند روزی نان پاکی

می خورد

او که بر بی عفتی شهره شده ،

چند روزی را ز حرمش

رخت عفت تن کند

او که سالی است

نه مادر دیده و آل و تبارش

چند روزی را ز حرمش

در کنار خاندانش سر کند

هر چه گفتم به کنار ...

او که او که شهره به گناه است

به استشمام عطر هیئت دوست

لرزه را در بدنش حس می کند

خانه ی دل را تکانی می دهد

از خدایش عذر خواهی می کند

توبه بر درگاه یزدان آورد

او از نامردی خود ، مردی یار

شرمسار ایزد است ...

این همه گفتم و کم گفتم و کم گفتم ...

هر چه گفتم ثمر یک " یا حسین ! " بود و تمام ...

آن حسین مرد است که نامردان ز مردیش

خجل گردند از یزدانمان

آن حسین مرد است که درب خانه اش

بر روی هر نامرد و مرد باز است و

او لبخند به لب دارد ...

آن حسین مرد است ...

 

 

 

 

 

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: دل عاشورایی من ...  
برچسب ها: حسین جوانمردی مردانگی هیئت 

دیگه سفارش نکنم !!!

باز محرم رسید ...

دل هایمان را خانه تکانی کنیم ...

از هر آن کبر و غرور و ریاست رها شویم

به حسینیان بپیوندیم

به صفوف زنجیر زنی برویم ...

اگر در هیئت دوستی را دیدیم

که مدتی است با او رشته ی پیوند را بریده ایم

به او چای تعارف کنیم

کینه ها را بخشکانیم

بگذاریم دختری که می خواهد چای تعارف کند

تا خدمتی به امامش کرده باشد

سینی را از دستمان بگیرد ...

بگذاریم آن جوانی که می خواهد برای رضای امامش

طبل و دهلی بدست گیرد ؛ بگیرد

یا علم سنگین را به دوش بکشد

اگر زنی یا مردی می خواهد

ذکری گوید و مدحی بخواند ؛

میکروفون را بدستش بدهیم

یادمان باشد مهمان حسینیم

پس کسی را نباید از هیئت برانیم

خواه متقی و خواه متخلف ...

یادمان باشد بنا بر ریا نگذاریم

اجر غیرت جوشیده ی دینیمان را

با خطایی زائل نکنیم

با اشاره ی دست به هیئتیان

غیبت عاشق حسینی را نکنیم

تهمت به کسی نبندیم ...

 

 

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: دل عاشورایی من ...  
برچسب ها: محرم 1434  

بوی سیب می آید ...

به نام خدا ؛

به نام خدای حسین ( ع )

بوی محرم دوباره تمام کوچه ها و خونه ها رو پر کرده

از هر دو تا خیابون که می گذری چند تا جوون می بینی که دارن پارچه می زنن و ...

خلاصه هیئتا آماده ی آماده هستن !

از فردا صدای طبل و سنچ و دهل و بوی اسفند همه جا رو پر می کنه

از فردا دوباره چند تا بچه ی گرسنه هستن که با شام نذری سیر بخوابن

از فردا دوباره گرمای همبستگی میاد

از فردا همه ؛‌ پیر و جوون و بچه و بزرگ همه میان تو خیابونا

هر کی با دل خودش

یکی با تیشرت و شلوار دی اند جی ؛ یکی با عبا و لباس روحانی

ولی همه یه چیز می گن ؛ می گن یا حسین !

فقط کاش یادمون نره چه طوری عزاداری کنیم

مداحامون یادشون نره چطوری روضه بخونن

کاش همه یادشون باشه که حسین از مردانگی و قدرت کم نداشت

 

کاش یادمون باشه چیزی که تو عاشورا نبود و به تبع سزاوار عزا نبود " ضعف " بود  

 

یادمون باشه حسین " هل من مبارز " می طلبید ولی محتاج ندا دادن برای " هل من ناصر " طلبیدن نبود ...

در این ایام بارانی

باران رحمت خدا

باران معرفت خدا

باران نعمت ها

باران خون هایی که دوباره تازه می شن

از یاد هم غافل نشیم

 

التماس دعا ...

 

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |


برچسب ها: محرم 1434 

شاه من آقای من مردی چنین است ...

به جبران کوتاهی که در عید ولایت کردم ، سزاواره مطلبی برای آقای مردان بذارم ...

 

شاه من آقای من مردی چنین است ...

او به پای خویش می گردد میان مردمانش بی قشون

قوت صد مردم اگر از مردمانش بره ی بریان و

یک مردم میان آن بیاتی نان باشد

قوت او نان بیات است حد بالا ...

 

قوت او نان بیات است لکن او تـــوشـه ای مملوّ

از نان و طعام بر دوش دارد هر شبی

بر در هر خانه کاندر آن دلی از ضعف

سیر است

نان و آبی را فرود آرد ز آن ...

 

شاه من طوری میان مردمانش می گردد که

نگویندش امیر است ؛

ناشناس و ساده و بی تاج و بی تخت روانی ...

 

در بلاد شاه من هرگز یتیمی را نخواهی دید ؛ قلبش

از پدر غمناک باشد

شا ه من بابای دلســـوز تر از بابای آنان است ...

 

شاه من فرقی میان اغنیا و بردگان قائل نمی باشد

نپندارد که ارز مردمان بر این و آن است ...

 

گره ی ابروی او اندام دشمن را به لرزه

آورد زهر نگاهش زهره ی اعدا بسوزاند ولیکن

خنده ی ارزان او بر مردمانش شادی و شور

آفریند در دلان ...

 

روی خوبش از برای مردمان و

اشک او را چاه می بیند فقط

محرم اندوه او ، اسرار او تنها همان چاه است

همان چاه است همان ...

 

شاه من زوار کعبه ، کعبه زوار وی است ؛

تو نگو من کفر می گویم

خدا شاهد نمی گویم ؛

الهی عشق پاکی نیست بیش ...

 

من خدای عاشقی دارم که او ؛

عاشق عشاق خویش است

گر که میزانی برای عشق خود بر بندگان و

عشق بنده بر خود آرد ؛

پس که باید از همه بر شاه من

مهر بیش ارزانی بدارد

صد برابر ، صد برابر ...

 

شاه من از عشق ربش بر سر ِ

راز و نیاز مدهوش می گردد

همان مردی که برق ذوالفقارش

زهره ی دیوان و شیران را بسوزاند ...

 

من خودم دانم که دولت بر

عدالت محوری بر پا نمی ماند

آری ؛

دولت اسطور من تا چند روزی بود ...

 

آه !

 

ترسم از آن است عشقم از

ریا باشد که گوید شاعری :

" صد علی گفتن چه سود ؟

یک علی پیدا بکن

تا ببینی چند مسلم ابن ملجم می شود " ...

 

 

   

 

 

 

چاپ این صفحه

جمعه 26 آبان 1391

توسط یاس |


برچسب ها: امام علی مدیحه وصف 

زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت ...

متن مدیحه ی " زیر خنجر ... " از نزار القطری (+ دانلود )  ...

 

ای ز صولت لا فتی الا علی در شأن تو ( بانو زینب (س) )

می برد شمر از سرت معجر فکَیْفَ تُصْبحون

آل بو سفیان به عزت فی بیوت آمنین

آل ما دور از وطن یا لیت قومی یعلمون

انُعم اللّه علینا بِرسول مدنی

 

هو جدّی و ابی و واسط الکون علی

 

خیرة اللّه من الخلق ابی

بعد جدی فأنا ابن الخیرتین

فضّةٌ قد خَلَصَتْ من ذهبٍ

فآنا الفضّة و ابن الذّهبین

ذَهَبٌ من ذهبٍ‌فی ذهبٍ

و لُجَین ٌ‌فی لجینٍ فی لجین

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

لِمَ یا قوْم تُریدون بِبَغیٍ و فسادٍ

لم تسعوْن بقتلی بلجاجٍ و عنادٍ

لیس واللّه سِوانا خَلَفٌ بعد النّبی

فرض اللّه علی طاعتنا کلُّ عبادٍ

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر

 

چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر

 

همه در ریختن خون من آن بی کس و یاور

شده آماده و بگرفته به کف نیزه و خنجر

و سَتُجزوْنَ من اللّه اذا قامَ قیامة

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

لِمَ یا قوْم تُریدون بِبَغیٍ و فسادٍ

لم تسعوْن بقتلی بلجاجٍ و عنادٍ

لیس واللّه سِوانا خَلَفٌ بعد النّبی

فرض اللّه علی طاعتنا کلُّ عبادٍ

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

من لهُ جدٌّ کجدّی فی الوری

اوْ کشیخی فأنا ابن ُ العَلَمَین

فاطم الزّهراء امّی و ابی

قاصم الکفر بِبَدرٍ و حُنَین

عبد اللّه غلاماً یافعاً

و قریشُ یعبدون الوَثَنَین

یعبدون اللّات و العُزّی معاً

و علیٌّ کان صلَّ الْقبلتَین

فأبی شمسٌ و امّی قمراً

فأنا الکوکب و ابن ( اُبنُ ) القمرین

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی

شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی

در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی

انا عطْشانْ و قد اَحرقَ نطقی و لسانی

انا ظَمئانْ و قد احرق قلبی و فُؤادی

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

( اللّه ) زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت :

تو ای شمر ستمکار ، تو ای ملحد مکار ،

تو ای کافر غدار

اگر من نشناسی بگویم بشناسی

حسینم و ضیاءَ القمرَینم ، قتیل الوَدَجَینم

امام الحرمینم ، انا الفضة و ابن الذّهَبَینم

منم شهپر جبریل ، منم آیه ی تطهیر

منم نخله ی خوبان ، منم زاده ی زهرا

منم عرش و منم فرش ، منم کرسی

و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم

جگر بند رسولم جگر بند رسولم

نگهبان عقولم

ولی نخل برومند زهرای بتولم

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

 

به خداوند تبارک و تعالی

به منا یاس منزّه و مبرّا

 به تورات و و انجیل و زبور

و صحف و جمله ی فرقان

چه عمّا و چه یس ( یاسین )

اذا جاء و حم ( حامیم )

به تکریم و به تعظیم

من و مادر و جد و پدر و عمّ و برادر

شما رحم نکردید به من راه ببستید

دلم را بشکستید

 

انا مظلوم حسین

انا محروم حسین

 

به در آمد پسر سعد لعین بانگ به لشگر زد و گفتا

که این تازه جوان کیست ؟

اگر احمد ثانیست کفن پوشی چنین چیست ؟

اگر حیدر کرّار بود وای بر اشرار

اگر حمزه بود وای به کفار

گمانم که بود جعفر طیّار

صدا داد و یکی گفت :

که این تازه گل باغ امام است

بودا شمع شبستان رسول عربی

سرو گلستان حسین است

که با شیون و شین است

علی اکبر زار است که بر ناقه سوار است

 

ز جگر نعره کشیده که انا ابن المصطفی

سید اکبر ؛ علی شاه غضنفر

قاتل قوم ستمگر ...

 

 

 

   

لینک دانلود بخش اول

 

 

 

 

چاپ این صفحه

پنج شنبه 25 آبان 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: مداحی زیر خنجر   
برچسب ها: زیر خنجر شه لب تشنه نزار القطری 

مرد مردستان ...

تعجب داره ؛ نداره ؟

چرا تو محرم گریه می کنیم ؟

چرا سینه می زنیم ؟

چرا ؟ چرا ؟‌و چرا ؟...

تا حالا کسی بهت ستم کرده ؟ تا حالا کسی بهت زور گفته ؟ تا حالا کسی مجبورت کرده عقایدتو زیر پا بذاری ؟

تحقیر نشدی ؟ احساس ذلت نکردی ؟

من که احساس خواری بهم دست می ده !

" حسین " کسی بود که زیر بار زور نرفت .

" حسین " کسی بود که تمام ارزش های مادیشو داد که ارزش های معنویشو نگه داره .

" حسین " کسی بود که به هیچ قیمت عقایدشو پایمال نمی کرد ؛ حتی به قیمت زن و فرزند و جان و ...

" حسین " اون مرد آزاده ای بود که مثل گل تو نینوا پرپر شد که به من و تو یاد بده :

به هیچ قیمت ظلم رو تحمل نکن .

نذار خدا رو جلوی چشمات به قتل برسونن .

عقایدتو حفظ کن که از جونت ارزشمند تره !

ضعیف نباش ؛ خدا مومن ضعیف رو دوست نداره !

مسلمان از فرط آزادگی نمی تونه زیر بار ظلم تنفس کنه !

پس آقای مداح ، خانم مداح ( ذاکر ) ، وقتی رفتی و بالا ایستادی دیگه از ضعف حسین نگو !

دیگه از ستمدیدگی حسین نگو !

سزاوار نیست که دلم برای مرد مردستانی که این قدر آزاده بود بسوزه ...

من و توییم که سزاوار ترحمیم که تو اسارت دست و پا می زنیم ...

پس هر وقت خواستی گریه کنی ؛ بدون که باید برای خودت گریه کنی نه " حسین " . 

 

 

 

چاپ این صفحه

دو شنبه 20 شهريور 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: دل عاشورایی من ...  

خطبه ی فاطمه ی صغری (‌س ) در میان کوفیان

زید بن موسی ( ع ) روایت کرده که پدرم از جدم ( ع ) نقل کرده که که امام باقر ( ع ) فرمودند : فاطمه ی صغری بعد از آن از که کربلا برگشت ، خطبه ای خواند و در آن چنین فرمود :

حمد از آن خداست ! به تعداد سنگ ها و شن ها و به عظمت عرش تا فرش خدا را حمد می کنم و به او ایمان دارم و بر او توکل می کنم و شهادت می دهم که خدایی جز او نیست . او یگانه ای است که شریکی ندارد ، و گواهی می دهم که محمد (‌ص ) بنده و فرستاده ی اوست ، و فرزندان و ذریه ی او را بی هیچ سابقه کینه و دشمنی و بی هیچ گناهی در کنار فرات سر بریدند .

خداوندا ! به تو پناه می برم از این که دروغی را به تو نسبت دهم یا بر خلاف آیاتی که برای گرفتن پیمان خلافت و وصایت از مردم در حق علی بن ابی طالب (‌ع ) نازل کردی ، سخن بگویم ؛ همان علی ( ع ) که حقش غصب شد و بدون هیچ گناهی در خانه ای از خانه های خداوند ( مسجد کوفه ) به شهادت رسید ؛ همانگونه که دیروز فرزندش را در حضور عده ای که در زبان مسلمان بودند ، کشتند ؛ سرهایشان نابود باد ! که نه در زمان زندگی حسین (‌ع ) و نه در هنگامی که به شهادت می رسید ،‌هیچ ظلمی را از او دفع نکردند تا این که روح او را در حالی که دارای سرشتی پسندیده ، نهادی پاک ، اخلاقی نیکو و منش و روشی مشهور بود ، قبض کردی ...

 

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . )

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 19 خرداد 1391

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا )  
برچسب ها: خطبه فاطمه صغیره لهوف 

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا ... آمِنوا !

کلامی از دل مسافران کربلا که گفتند و نشنیدیم ...

اگر من در کربلا بودم ، با اسبی امام را همراهی می کردم ، به هنگام جنگ مردانه می پوشیدم و سوار بر اسبم به سوی میدان می شتافتم ، آنگاه چنین خطبه می خواندم :

 

«قالَتـِ الاَعرابُـ ءامَنّا قُل لَم تؤمِنوا وَلکـن قولوا اَسلَـمنا وَ لَمّا یَدخُلِ الیمانُـ فی قُلوبِکـُم وَ اِنـ تُطیعوا اللّهَ وَ رَسـولَهُ لا یَلِتکـُم مِنـ اَعمالِکُم شَیئًـا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیمٌ»

(حجرات،14)

 

« بادیه نشینان گفتند :‌ ما ایمان آورده ایم  ، بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم . و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است . و اگر خدا و رسولش را فرمان برید از پاداش اعمال شما چیزی نکاهد ، همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است ... »

 

ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان بیاورید و شما را مومن نخوانند که ایمان نیاورده اید بلکه تنها مسلمان شده اید ...

هر آن کس که رسول خدا را  ، رسول خدا خواند و به یگانگی خدایمان گواهی داد ، مومن نیست  و هر آن کس که ساعت ها سر بر سجده ی کسی نهاد که ورا نشناخته و پیشانیش پینه بست از این سجود و سجود و سجود ... مرد خدا نباشد وان کس که نفاق کند و به دین و خدا دروغ بندد آدم نیست  !

کس را مومن خوانند که وقتی نام خدا به گوش شنید دلش به هیجان آید و آن گاه که نماز می گزارد خدای را دیده و او را حس کند و آن کس که آنچه خدا خواهد با دل بپذیرد و بلعکس !

در این ایام به هر سو که نگاه می کنی ، همه مردم اشهدی خوانده اند ، چه سود اگر به گمان خودشان علم دین را بهتر از ولی خدا (!) دانند ؟ مگر عشق  را علم‌ رقم می زند ؟ کدامین عشق داند که علم چیست ؟‌ محمد مصطفی (ص) ‌مگر می دانست که تمام علم دینش چیست آنگاه که مبعوث گشت ؟

شمایان جز پوسته ی دینتان هیچ نفهمیده اید ! به کدامین امر خدا بر ولی خدا و بر خون خدا شوریده اید ؟ شمایان دین بر ریا بنا کرده اید و ریا نشان هیچ جز بی ایمانی نیست !

آن کس که امر می کند بر ریختن خون خدا ، به خدا که جانشین خدا در زمین نباشد ! که لعنت خدا بر او باد !

ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند تبارک و تعالی !  به تورات و انجیل و زبور و صحف و فرقان سوگند که ذره ای ایمان نیاورده اید ور نه از بوی بی ایمانی خویش به تهوّع می افتادید ! ایمان بیاورید !حسین آمده است تا این را بگوید !

زمانی خواهد رسید که از ولی امر خداوند نکته ای یا پندی یا سخنی خواهند ، رسول الله فرموده است آن گاه باید بگوید : سخن تازه این است که لا اله الا الله !!!

امروز این شمایید که در بندید ! ما پیروان حسین امروز آزاد تر از هر روزیم ، به خدا که آزاده تر از ما تا ظهور قائم آل محمد و پس از آن هم پیدا نخواهد شد و به خدا قسم دگر باره در هیچ کدام از اوراق تاریخ در بند تر از شمایان یافت نخواهد شد !

حسین آن قدر آزاده است که در عباداتش هیچ یک از شمایان را لعن نمی کند بلکه برایتان دعا می کند و شما ورا نفرین !

وای آن روز بر شما ! وای رستاخیز بر شما !!! وای ...

 

 

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا یا ایها الذین آمنوا ! دل عاشورایی من ...  

عباس امان نمی خواهد !

نامه ای از عبید الله پسر زیاد به عمر سعد رسید که به او امر کرده بود بجنبد و کار را به اتمام برساند . از این رو لشگریان یزید به سمت سپاه امام حرکت کردند . ام البنین ، همسر حضرت علی (‌ع )‌و مادر چهار پسر رشید او هر چهار فرزند را فدای حسین نمود و آنان را به کربلا فرستاد . از دیگر جانب از برادرش شمر لعین برای آن ها امان نامه خواست .عباس امان نمی خواهد

دشمن خواهان جنگ بود اما کدامین دست است که در مصاف با سپاهی که امیرش عباس بن علی است ، نترسد ؟ کدامین عدوست که جرئت کند از چند فرسخ نزدیکتر شود به حسین ، آن گه که عباس پشت او ایستاده ؟

شمر فریاد زد :‌ کجایند خواهر زاده های من ؟ عبد الله ، جعفر ، عثمان و عباس !

امام حسین ( ع ) به برادران فرمودند : هر چند انسان فاسق و لعینی است ، اما پاسخش گویید که او دایی شماست .

آن ها به شمر گفتند : تو را با ما چه کار است ؟

- ای خواهر زاده های من ! شما در امانید ؛ خونتان را با یاری حسین به هدر نداده و امیر المؤمنین یزید را فرمانبری کنید .

در این هنگام ، شیر ژیان ، عباس ، فریاد کشید :

دستانت بریده باد ! لعنت بر امان نامه ای که آورده ای ای عدو خدا ! تو به ما می گویی که برادر و سرور و سالارمان حسین پسر فاطمه ( س‌) ! را رها کنیم و به طاعت ملعونان و ابن ملعونان در آییم ؟

پس از این سخنان ، شمر خشمگین و وحشت زده به سپاهش باز گشت .

امام که اشتیاق دشمن را برای جنگ دید و از نصیحت آنان پشیمان گشت ، به عباس گفت : برادرم ، اگر می توانی امشب را از آنان مهلت بگیر و جنگ را به روز دیگر بینداز ، می شاید که امشب را به نماز و نیایش خدا بپردازیم ، خدا می داند که من چقدر نیایش خدا را دوست می دارم .

عباس نزد عمر رفت و از او شبی مهلت طلبید ، پس از چندی سکوت ، عمروبن حجاج زبیدی پسر سعد را گفت : اگر دیلمیان یا ترکان بودند هم می پذیرفتم ، چه رسد که اینان اهل بیت رسول خدایند !

پس از آن امیر سپاه دشمن در خواست امام را پذیرفت .

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) عباس ، امان نمی خواهد !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !

 

سکینه ( س ) در چهارمین روزی که در شام بودند خوابی دید ...

بانویی را دیدم که سوار بر هودج بود و دست بر سر نهاده ، گفتند او فاطمه است ؛ دختر محمد و مادر بزرگ توست . قسم خوردم که خود را به او برسانم و به او بگویم چه بر سر ما آورده اند . دوان دوان خود را به او رساندم و رو به رویش ایستادم ، آنگه شروع به گریه نمودم و گفتم : مادر جان ، خدا را سوگند که حق ما را ضایع کرده اند .

مادر جانم ! به خدا سوگند که حریم حرمتمان را شکستند .

مادر جانم ! خدا را سوگند که پدرم حسین را کشتند .

آن حضرت به من فرمودند : سکینه جانم ، کافیست ، دگر نگو که بند دلم پاره گشت !

جگرم را خون کردی !

این پیراهن پدرت حسین است ، کان را هرگز از خود دور نخواهم کرد تا با آن به لقای خداوند بروم ...

همچنین در کتاب امام حسین ( ع ) ذکر شده است :

بانو زهرا ( س ) سرزمین کرب و بلا را نفرین نمود و زان پس آن سرزمین امن نشد !  

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

جانم ، علی اکبر !

تمام یاران امام به سوی بهشت شتافتند . تنها اهل بیت حسین مانده بودند . علی بن حسین ( ع ) که زیبا ترین و خوش سیرت ترین مردم بود ، از جمع اهل بیت بیرون آمد و از پدر اذن نبرد خواست . امام پس از اجازه ی پیکار نگاهی به او انداخت و آن گاه چشم بر زیر افکند و گریست و فرمود : خدایا شاهد آن باش که اکنون جوانی به مصاف تزویر رفت شبیه ترین خاندان محمد از جهت خلقت و اخلاق وگفتار به او بود و ما هر گاه مشتاق دیدار رسولت می شدیم به او می نگریستیم .

علی اکبر به میانه ی میدان رفت و جنگی نمایان کرد و کثیری را نابود کرد . سپس به سوی پدر بازگشت و گفت : پدرم تشنگی هلاکم کرد ! فشار آهن مرا به سختی انداخته ، آ یا جرعه ای آب نیست که من بنوشم ؟‌

امام با شنیدن این سخن گریست و فرمود : فریاد ! پسرکم ، بجنگ و دشمنان خدا را بکش که به زودی زود جدت رسول خدا تو را چنان سیراب می کند که دیگر تشنه نمی شوی .

علی اکبر ( ع ) به میدان باز گشت و دلاورانه به مصافش ادامه داد تا این که نا غافل مُنقِذ بن مُره عبدی نا غافل تیری به او زد . در آن گاه علی اکبر فریاد زد : پدر جانم ! درود و سلامم بر تو باد ! جدم رسول خدا را می بینم که به تو سلام می رساند و می فرماید : برای آمدن نزد ما عجله کن !

سپس فریادی از دل بر آورد و به شهادت رسید .

امام حسین ( ع ) پس از شنیدن صدای فریاد وی بالای سرش رفت و کنارش نشست ، صورتش را بر صورت او نهاد و فرمود :

خداوند آن کس را که تو را کشت ، بکشد ! آنان چه جسارتی نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا کردند ؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا !

در این گاه زینب از خیمه برون شد و گفت : جانم ، پسر برادرم ، علی اکبر ! و پیکر وی را در آغوش گرفت و بر او گریست .

امام ( ع ) ایشان را باز گرداند .

گوارا باد بر او شهادت ! سید اکبر نخستین نفر از این خاندان پاک بود که به دیدار رسول خدا رفت و سیراب چشمه ی کوثر گشت . خدایا ...

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) جانم ، علی اکبر !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

در مسیر عشق

امام ( ع )‌ به دو فرسخی کوفه رسید ، حر با لشگری از هزار سواره در مقابلش ایستاد . امام فرمود :« با مایی یا علیه ما ؟ »

حر گفت : من علیه تو هستم ابا عبد الله !

حضرت فرمودند :‌« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا باللهِ الْعَلیُّ الْعِظیم »

پس از چندی مباحثه امام به حر فرمود : «‌اگر خواسته ی شما بر خلاف آن است که در نامه هایتان برایم نوشته اید یا سفرایتان به من گفته اند ، من نیز باز خواهم گشت به همان جایی که از آن آمده ام . »

در حالی که امام راه بازگشت در پیش گرفته بود ، حر و لشگریانش جلوی کاروان را گرفتند و حر خدمت امام عرض کرد :«‌ یا سبط النبی ! اذن بازگشت نداری ، از تو می خواهم به راهی بروی که ختمش نه مدینه باشد و نه کوفه ، از تو می خواهم بهانه ای به دستم بدهی که برای ابن زیاد بیاورم و او را بگویم که حسین خود راهش را کج کرد ! » ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . )

 

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) در مسیر عشق ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد


وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنقَلِبون ... این وعده ی خداست !
ایمیل

پروفایل مدیر وبلاگ

 

آخرین مبارز ؛ امّ المصائب
شیر زن زاده ی شیر زن ...
کربلا در کربلا می ماند اگر ...
گفت بانوی کربلا
پیوسته به خدا
نصرانی شهادتت مبارک ...
حُر ، حُر است !
دنیا وارون است ‌!
پسرم از تو راضی هستم ...
می خواهم اسیر شوم !
یا ایها الذین آمنوا !
سفیر عشق
در آغوش مرگ !
طوعه ، تنها یار حسین در کوفه است !
در رثای مسلم ...
دل عاشورایی من ...
خاطرات دیروز ، دل نوشته های امروز ...
دل کشیده !!!
شام غریبان از دل من
... سرورم حسین
آقا منو ببخش !
خاطرات آشورا ( عاشورا )
عباس ، امان نمی خواهد !
فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !
جانم ، علی اکبر !
در مسیر عشق ...
مداحی
زیر خنجر
انتقاد

 

یاس

  

 

 

 

دانشنامه عاشورا

 

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لُهوف و آدرس luhuf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. ( توجه داشته باشید در صورت عدم ارتباط موضوعی ، لینک حذف می شود . )





پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
مولا مهدی گل یاس
بوی پیراهن یوسف
موکب عاشقان حضرت رقیه مایان -تبریز
فاطمه پاره ی تن من است ،
نجوای امام سجاد
سید السّاجدین
یک نفس تا خدا
الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر.آمین
عصر ظهور
گروه تواشیح شهید ابراهیم هادی
(](] علی اصغر علیه السلام(](]
*ظهور نزدیک است*
(](] یا صاحب مدد (](]
اضواء علي اللغة العربية
بسیثج دانشجویی شهید چمران
گل سرخ کربلا
عاشورا-عاشورا
وبلاگ محمد مهدی صفری
پاسخ سوالات درس هایی از قرآن
مدافعون
cyber-313
... م ح م د ...
مدح عشق
جوانان دارالولایه سیستان
محرم الحسین
دیوونه ی حسین
مناظره خلافت و احادیث اهل تسنّن
رجز-مویه
شبیر
سامی یوسف
سمت خدا
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
سایت امام علی
یا زهرا علیها السلام
عاشورا
عاشورا
نور پرتال
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
مرکز اطلاع رسانی غدیر
مرکز اسلامی هامبورگ
دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
مدرسه علمیه نرجس
اندیشه قم
ستاد پاسخگویی به مسایل مستحدثه دینی
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت ( ع )
تبیان
پایگاه مجلات تخصصی
عرفان
بانک اطلاعات مقالات اسلامی
نماز
سیب سبز
حجاب
شیعه وب
شیعه آپلود
شیعه مدیا
مداحی
بقیع
هیئت جواد الائمه علی السلام
صدای شیعه
رایحه
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
 

 

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین علوی طهرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صافی گلپایگانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله فاضل لنکرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله وحید خراسانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سیستانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 283
بازدید کل : 19078
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 55
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


لـُـهــوف

???? ?? ??

 


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin